رحيم كارگر
2-بسيج نيروهاي رزمي (منابع)
2-1. نيروي انقلابي ده هزار نفري
پس از حضور 313 تن از ياران خاص در رأس قيام مهدوي، ده هزار نيروي سازمان دهي شده، به آنان ميپيوندند و نهضت را آغاز ميكنند. امام باقر عليه السلام فرمود: «فاذا اجتمع اليه العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج...»؛ «آن گاه كه ده هزار نفر نزد او گرد آيند[از محل اوليه قيام، به سوي ديگر مناطق] حركت خواهد كرد». [74] امام صادق عليه السلام فرمود: «قائم در ميان كمتر از فئه (گروه) خروج نخواهد كرد و فئه از ده هزار كمتر نيست». [75] ابوبصير نيز ميگويد: مردي از امام صادق عليه السلام پرسيد: چند نفر با قائم خروج ميكنند؟ مردم ميگويند با او 313 تن به تعداد مجاهدان بدر خروج ميكنند؟ فرمود: به جز [اينها] در بين عدهاي اولوالقوه (نيرومند)، خروج ميكند و اينها كمتر از ده هزار نفر نيستند». [76] بر اساس روايتي امام علي عليه السلام ميفرمايد: «مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با لشكري دوازده هزار نفري يا پانزده هزار نفري از مكه حركت ميكند و در دل دشمنان ترس و وحشت مياندازد...». [77]
2-2. هفتاد هزار صديق و 36 هزار محافظ
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «وقتي قائم ظهور ميكند و به كوفه وارد ميشود، خداوند از وراي كوفه، هفتاد هزار صدّيق را بر ميانگيزد كه يارو ياورش باشند». [78] علاوه بر اين در روايتي آمده است «تعداد محافظان وي 36 هزار نفراند و بر سر هر يك از بزرگ راههاي منتهي به بيت المقدس، دوازده هزاز نفر مستقر ميشوند». [79]
2-3. تمامي شيعيان
طبرسي صاحب مجمع البيان ذيل آيه اينما تكونوا يات بكم الله جميعا مينويسد: «در اخبار اهل بيت عليه السلام نقل شده كه مقصود اصحاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در آخر الزمان است» و امام رضا عليه السلام فرمود: «به خدا قسم! وقتي قائم ما قيام كند، خداوند همه شيعيان ما را از تمام مناطق به دور او جمع خواهد كرد. [80]
2ـ 4. ساير گروهها
نيروهاي انقلابي، منحصر در اين تعداد نيست؛ چنان كه حر عاملي ميگويد: «در روايت است كه تعداد ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف صد هزار نفر است». [81] حتي بر اساس روايتي عدهاي از پيروان اديان ديگر و صالحاني كه از دنيا رفتهاند (و رجعت كرده اند)، به انقلاب جهاني مهدوي ميپيوندند. امام صادق عليه السلام فرمود: «هنگامي كه قائم آل محمد ظهور كند، تعدادي از پشت كعبه بيرون ميآيند كه عبارتاند از: 27 نفر از قوم موسي (آنان كه به حق قضاوت ميكردند)، هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالك اشتر»[82] و....
در كنار اين گروههاي انقلابي، زنان مبارز و مجاهد نيز حضور داشته و با تمام توان به ياري نهضت خواهند شتافت. نخستين گروه از زناني كه جزء ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار ميگيرند، كسانياند كه در زمان او زندگي كرده و همانند ديگر اصحاب به هنگام ظهور در مكه به انقلابيون ميپيوندند. امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «و يجيء و الله ثلاثمائه عشر رجالاً فيهم خمسون امرأه يجتمعون بمكة...»[83]؛ «به خدا سوگند! 313 تن ميآيند كه پنجاه تن از اين عده زن هستند كه [بدون هيچ قرار قبلي] در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد...». علاوه بر اين عده، سيزده زن نيز از ياران امام عجل الله تعالي فرجه الشريف خواهند بود. مفضل بن عمر ميگويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «همراه قائم، سيزده زن هستند». عرض كردم آنان چه ميكنند و چه نقشي دارند؟ فرمود: «زخميها را مداوا ميكنند و از بيماران پرستاري مينمايند؛ همچنان كه همراه رسول خد صلي الله عليه و آله و سلم بودند». [84]
3. نيروها و كنشگران انقلابي
بر اساس روايات چندين جنبش و گروه انقلابي عظيم به ياري نهضت جهاني امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميشتابند و با تمام وجود در پيروزي آن ميكوشند. مهمترين اين نهضتها، جنبش سيد خراساني و سيد حسني از ايران و جنبش يماني از يمن است. علاوه بر اينها، دستهها و گروههاي مختلفي نيز به قيام حق طلبانه مهدوي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميپيوندند. اين گروهها در روايات، چنين معرفي شدهاند: عصبة من المسلمين، رايات سود، رايات من المشرق، ناسٌ من المشرق، فتي التميمي (صاحب الرايه المهدي)، فتيان من محالهم (جواناني در منطقه خودشان)، اعوان آل محمد، عساكر خراسان، اصحاب السبال (ياران صاحبان ريش)، قوم خرجوا بالمشرق، رايات هدي (پرچمهاي هدايت)، انصار المهدي، عصائب، نجباء و... البته برخي از اين عناوين، ممكن است مصداق واحدي داشته و مربوط به يك يا چند گروه خاص باشند كه به بعضي از آنها اشاره ميشود.
3-1. نهضت مردم مشرق زمين
از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است: «يخرج ناسٌ من المشرق يوطئون للمهدي»[85]؛ «مردمي از مشرق خروج ميكنند و براي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف زمينه سازي مينمايند» و نيز ميفرمايد: «اهل بيت من به سختي دچار بلاها و گرفتاريها ميشوند و آن گاه خداوند پرچمهاي سياهي را از طرف مشرق ميفرستد. هر كس آنها را ياري كند، خدا را ياري كرده است و هر كس آنها را زبون سازد، خدا را زبون ساخته است. اين پرچمها به اهتزاز در ميآيد تا با مردي كه هم نام من است، بيعت نموده و او را به رهبري خود انتخاب كنند و خدايش او را تأييد ميكند». [86] از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده است: «پرچمهاي بي نام و نشان از خاور زمين به اهتزاز در ميآيد كه از پنبه و كتان و ابريشم نيست. آنها را بر سر نيزهها ميزنند و نام رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بر آنها نقش ميشود و آنها را مردي از آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم رهبري ميكند. چون از مشرق حركت ميكنند، عطر آنها در مغرب بهتر از مشك و عنبر به مشام ميرسد». [87]
با بررسي احاديت مربوط به نشانههاي ظهور روشن ميشود كه به احتمال زياد منظور از مشرق، ايران است كه نهضتهاي مردمي براي ياري حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از آنجا شروع ميشود كه در سطور بعدي به آن پرداخته ميشود.
3-2. نهضت بزرگ ايرانيان
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «نيروهايي با پرچمهاي سياه ـ كه از خراسان قيام كردهاند ـ در كوفه فرود ميآيند و هنگامي كه مهدي عليه السلام در شهر مكه ظهور ميكند، با او بيعت ميكنند»[88]. در روايتي از آن حضرت آمده است: «گويي گروهي را با چشم خود ميبينم كه از خاور زمين خروج كردهاند، حق را مطالبه ميكنند و به آنان داده نميشود. آن گاه شمشيرهاي خود را حمايل ميكنند. پس آن را نميپذيرند و قيام ميكنند و پرچمهاي خود را به دست حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميسپارند». [89] روايات، بيانگرآن است كه سيد خراساني هم زمان با خروج سفياني در ايران قيام ميكند و زماني كه سپاه سفياني مشغول كشتار مردم عراق هستند، با سپاهي بزرگ از ايران براي نجات مردم و به خصوص شيعيان و مهيّا سازي كوفه براي ورود مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف، رهسپار عراق ميگردد. فرماندهي نيروهاي ايراني، شعيب بن صالح است كه از مردان شجاع نامي است. سفياني كه از حركت سپاه خراساني با خبر ميشود سپاهي را براي مقابله با او ميفرستد كه در طرف جنوب ايران در منطقهاي به نام استخر به هم ميرسند و نبرد شديدي در ميگيرد. بر اثر شجاعت و فداكاري سپاه ايران، سپاه سفياني شكست ميخورد و عقب نشيني ميكند.
امام باقر عليه السلام در حديثي طولاني ميفرمايد: «سفياني، لشكري را به سوي كوفه ميفرستد كه هفتاد هزار نفرند؛ آنها در آنجا به قتل و كشتار و اسارت مردم ميپردازند. در چنين شرايطي پرچمهايي از سوي خراسان به رهبري سيد خراساني (بقيادة الخراساني)، نمايان ميشوند كه منزلگاهها را با سرعت چشمگيري طي كرده و پشت سر ميگذارند و در ميان آنها، عدهاي از اصحاب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هستند». [90] و «... وقتي سپاه سفياني به سمت كوفه حركت ميكند، آنها را براي [درگيري و پيروزي بر] اهل خراسان (ايرانيان) ميفرستد كه آنها هم به جهت [ياري] حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف خارج شدهاند. سفياني و سيد خراساني [حامل پرچمهاي سياه] به هم ميرسند. در خط مقدم [سپاهيان] سيد خراساني، شعيب بن صالح است. ميان او و سفياني در استخر، جنگ خانمان برانداز شديدي صورت ميگيرد كه پرچمهاي سياه پيروز شده و لشكر سفياني متواري و فراري ميشوند. به دنبال آن مردم آرزوي [آمدن] مهدي را ميكنند و او را ميجويند. او هم در مكه قيام ميكند؛ در حالي كه پرچم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را به همراه دارد و آن هم در زماني است كه مردم از قيام او به خاطر شدت و مدّت بلايا و فتنهها مأيوس شده اند». [91]
3-3. نهضت رهايي بخش از يمن
يكي از قيامهاي مردمي پيش از انقلاب جهاني مهدوي، خروج سرداري از يمن است كه مردم را به راه حق و عدل دعوت ميكند؛ نام او يماني است. قيام وي يكي از عوامل زمينه ساز ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. اين نهضت، هدايت بخشترين حركت پيش از ظهور است و بر افراشته شدن پرچم آن، نويد دهندة مؤمنان منتظر است و در روايات ياري رساندن به آنان توصيه شده است. در اين رابطه امام صادق عجل الله تعالي فرجه الشريف ميفرمايد: «قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمي به اندازة پرچم يماني، دعوت به حق و هدايت نميكند؛ چرا كه شما را به ]تبعيت از[ امامتان دعوت ميكند. پس از قيام يماني، خريد و فروش اسلحه، براي مردم و به خصوص مسلمانان ممنوع ميشود و هرگاه ]يماني[، قيام كرد، به سوي او حركت كن و بشتاب كه آن را پرچم هدايت خواهي يافت. احدي از مسلمانان اجازه ندارد با او مقابله كند و هركس چنين كند، جهنمي است؛ چرا كه يماني به حق و صراط مستقيم، دعوت ميكند». [92] خاستگاه خروج يماني، سرزمين يمن است؛ چنان كه امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «سفياني از شام و يماني از يمن خروج ميكند». [93] يماني پس از خروج براي نبرد با سفياني به سوي شام ميرود و در مدخل شام، با سپاه خراساني ملاقات ميكند كه او نيز براي نبرد با سفياني و براي ياري يماني بيرون آمده است. [94] روايات ميگويند: يماني در پي نبرد سفياني با وي، وارد عراق ميشود. او بامدد از نيروي خراساني، وارد صحنه كارزار ميشود. در آن زمان اوضاع كلي جهان، در يك جنگ بزرگ فرهنگي و مدني خلاصه ميشود كه ميدان اين جنگ، شام، فلسطين، عراق، ايران و حجاز است. در اين معركه دو دسته و سپاه، در برابر يكديگر به مبارزه مشغولند: ياوران حضرت مهدي عليه السلام و زمينه سازان قيام ايشان، 2. حركت سفياني و ياري رسانان غربي او (روميان و يهوديان).... [95]
اين حادثه درست قبل از زمان ظهور حجت عليه السلام است؛ چنان كه كليني از امام صادق عليه السلام نقل كرده است: «اقبل اليماني و تحرك الحسني و خرج صاحب هذا الامر»؛ «يماني پيش ميتازد، حسني به جنبش درآيد و صاحب اين امر خروج ميكند». [96]
4. گروههاي خاصّ
در روايات به نام بعضي از گروهها و دستهها اشاره شده كه هنگام قيام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا پس از آن، از مناطق و شهرهاي مختلف ظاهر شده و به ياري حضرت ميشتابند. اينان جوانمردان، پاكدلان، نيكو خصالان و شجاعاني هستند كه با حضور خود در جمع انقلابيون، كمكهاي شاياني در جهت پيروزي نهضت ارائه خواهند داد. احتمالاً آنان به فعاليتهاي مختلف نظامي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و علمي ميپردازند كه در اينجا به اسامي آنها اشاره ميشود:
4-1. اخيار
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «سيصد و اندي در ميان ركن و مقام با قائم بيعت ميكنند… «اخيار» از عراق در ميان آنها هستند. بر پا ميدارند آنچه را كه خداوند ميخواهد بر پا داشته شود». [97] اخيار به معناي نيكان و صالحان است كه از ياران نزديك امام عليه السلام بوده و در روي زمين به گردش پرداخته و به امور مردم رسيدگي خواهند كرد.
4-2. رفقا و ابدال
در روايتي آمده است «هنگامي كه قائم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم قيام ميكند، خداوند اهل شرق و غرب را براي او جمع ميكند، آنان مانند ابر متراكم پاييزي گرد ميآيند؛ پس رفقا از كوفه و ابدال از شام هستند». [98]
«ابدال» جمعي از صالحان هستند كه در هنگام ظهور، خود را از شام به مكه ميرسانند و با آن حضرت بيعت ميكنند. اينان مرداني صالح، مخلص و كامل ميباشند كه احتمالا امور فرهنگي را در دست بگيرند. «رفقا» نيز از كوفه ميآيند و بين آنها دوستي و صميميت زيادي وجود دارد.
4-3. نجبا
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «سيصد واندي به تعداد اهل بدر در ميان ركن و مقام با قائم بيعت ميكنند: نجبا از مصر هستند...». [99] نجبا از سرزمين مصر ميآيند و افرادي پاك سرشت، خوش نفس و جوانمردند.
4-4. عصائب
بر اساس روايتي: «عصائب از عراق خروج ميكنند كه راهبان شب و شيران روز هستند». [100] عصائب به معناي جوانمردان رشيد و نيرومند است و اين ويژگي بارز ياران مهدي عليه السلام ميباشد. [101]
چهارم. شكلگيري وضعيت انقلابي
وقتي كه بسيج عمومي از نيروهاي انقلابي صورت گرفته و آنان با سازماندهي مناسب و كار تشكيلاتي، در وضعيت انقلابي قرار گرفتند؛ جرقههاي قيام جهاني زده ميشود. ابتدا بايد دانست كه بسيج به سه شكل صورت ميگيرد: بسيج تدافعي، بسيج تهاجمي و بسيج تداركي و اين هر سه در مورد انقلاب جهاني مهدوي رخ ميدهد. قيام و انقلاب ابتدا حالت تهاجمي و جنگي ندارد، بلكه نهضت مقدسي براي رهايي انسانها و فرو كاهيدن از آلام و رنج بشري و سوق دادن آنان به كمال نهايي و سعادت سرمدي است. پيام واضح و آشكار اين انقلاب «معنويت، عدالت و عقلانيت» است كه همگان به آن دعوت ميشوند. محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام درباره آيه شريف "امّن يجيب المضطرّ اذا دعاه" نقل ميكند كه فرمود: «... اين آيه در مورد قائم است، آن گاه كه خروج ميكند، عمامه به سر ميبندد. پس نزد مقام ابراهيم نماز ميگزارد و به پيشگاه پروردگارش زاري ميكند؛ آن گاه هيچ چيز و هيچ كس از سلطه و غلبه او خارج نخواهد شد». [102]
از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده است: «سپس در حالي كه مردم اطرافش گرد آمدهاند، به سمت مكه خروج ميكند... [آنجا] قيام كرده، ميگويد: اي مردم! من فلاني، فرزند فلاني هستم، من پسر رسول خدا هستم. شما را به همان چيزي دعوت ميكنم كه پيامبر خدا، شما را به آن فراخوانده است». [103] از امام صادق عليه السلام نيز نقل است كه فرمود: «... به نزد مقام ابراهيم ميآيد و مردم را به حق فرا ميخواند». [104] گروههاي حاكم در اقصي نقاط عالم ـ به خصوص حجاز و خاورميانه ـ به اين دعوت پاسخ منفي ميدهند و درصدد سركوبي اين نهضت بر ميآيند. آنان حاكمان ستمگر و مفسدي هستند كه منافع نامشروع خود را در خطر ميبينند و پيامهاي هدايتگونه و اصلاحگرايانه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در آنان تأثيري نميگذارد. صاحبان زرو زور و تزوير و طرفداران باطل (جبهه كفر و نفاق و فساد)، هجومي گسترده عليه انقلاب جهاني آغاز ميكنند و خواهان نابودي آن هستند. در اينجا بسيج حالت تدافعي دارد؛ اما در يك كنش جمعي فعّال و پويا و اتحاد و انسجام بي نظير، بسيج شكل تهاجمي به خود ميگيرد و تومار نظامهاي طاغوتي و فسادگر برچيده ميشود. وقتي امام دعوت عمومي خويش را شروع ميكند، مردم رنجديده و از همه جا مأيوس گرداگردش حلقه ميزنند و با او بيعت ميكنند. در اندك زماني، سپاه انبوهي از مردان شجاع و فداكار و اصلاحگر جهان برايش مجهزّ ميشود. در روايتي آمده است: «[ياران قائم] شرق و غرب جهان را ميگيرند و تمامي موجودات جهان را مسخّر ميكنند. هر يك از آنان نيروي چهل مرد دارد و قلوبشان از پارههاي آهن سختتر است؛ به طوري كه اگر در راه هدف به كوههاي آهن برخورند، آنها را پاره ميكنند و تا وقتي كه خشنودي خدا فراهم نشود، دست از قيام نميكشند». [105]
در آن هنگام زمامداران خودسر و ستمگران بي وجدان نداي مخالفت خود را اعلام ميدارند و از مناطق مختلف و گروههاي اهريمني ياري ميطلبند و از سفياني گرفته تا يهوديان و غربيان و از قبايل عربي گرفته تا ارتش روم و روسيه، با حق طلبان و عدالت خواهان ستيزه جويي ميكنند. اما آنان با هم متحد شده و به دشمنان حق و عدالت هجوم ميبرند و با تأييدات الهي ستمكاران را ريشه كن ساخته، از بين ميبرند.
نقلاب و مصاف حق طلبان با باطلگرايانا
بسيج نيروها (گروههاي ائتلافي و چالشگر) تحت رهبري امام مهدي عليه السلام، به شكلگيري دعاوي و آرمانهايي منجر ميشود كه با جامعه سياسي مستقر سازگاري ندارد. اين دعاوي و خواستها بيشتر از آنكه مادي باشد، جنبة ارزشي و هنجاري دارد؛ مانند حقگرايي، معنويتگرايي، عدالتخواهي، صلحطلبي و... اين، آغاز ظهور وضعيت انقلابي است. قدرت اين دعاوي (معنويت، عدالت، ظلم ستيزي، حق طلبي و...) كه با اهداف بسيج هم خوان بوده، سطح تعهّد عمومي را به شدّت افزايش ميدهد. طبقه متوسط و پايين جامعه، در اين نقطه به بسيج مردم ميپيوندند و يك ائتلاف مردمي فراگير و جهاني چند طبقهاي را به وجود ميآورند. شدّت و گستردگي بسيج مردم در اين زمان، همراه با تركيب نيروهاي مسلّح، باعث ناتواني دستگاه سركوب دولتهاي جائر شده و به بر قراري حاكميت دوگانه منتهي ميگردد. در نهايت مصاف نهايي بين دو گروه عمده در جهان (حق و باطل)، منجر به ايجاد آخرين مرحله بسيج انقلابي و قبضه قدرت دولت (حكومت جهاني) ميشود. امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «اهل سيزده شهر و طائفه با امام قائم نبرد ميكنند: اهل مكه، اهل مدينه، اهل شام، بني اميه، اهل بصره، اهل دشت ميسان، كردها، عربها، ضبهّ، غني، باهله، ازد، بصره و اهل ري». [106] امام كاظم عليه السلام درباره تفسير آيه وله اسلم من في السموات و الارض طوعا و كرها ميفرمايد: «اين آيه درباره قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف فرود آمده است؛ هنگامي كه عليه يهود، نصارا، صابئين، مادي گرايان و برگشتگان از اسلام و كافران در شرق و غرب كره زمين قيام ميكند و اسلام را به آنان پيشنهاد مينمايد...». [107] «كفّار، بر شهرهاي پنج گانه سيحون، جيحون، دجله، فرات و نيل مسلّط ميشوند...». [108]
البته پاسخ گويي و واكنش گروههاي انقلابي در قبال تهديدها و جنگ طلبي مخالفان، بسيار مؤثر است و در واقع تهديد، به بسيج تدافعي ميانجامد (تهديد خارجياي كه منجر به گرد آوري منابع براي نزاع ميشود). از امام علي عليه السلام نقل شده است: «او با تعداد دوازده هزار تن حداقل و پانزده هزار تن حداكثر خروج ميكند، ترس و وحشت پيشاپيش او (به دل دشمنان) راه مييابد. هر دشمني كه با وي بر خورد كند، به فرمان خدا او را از پاي در آورد. شعار آنان «بميران، بميران» است. در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گري باك و هراس ندارند. در اين وقت هفت لشكر از شام به سوي آنها هجوم ميآورند كه امام عليه السلام جملگي را شكست داده و آنها را به اسارت خويش در ميآورد و محبت و نعمت و «قاصّه» و «بزاره» آنها به مسلمانان بازگردد و پس از آنان جز خروج دجال، حادثهاي باقي نميماند. پرسيديم: قاصّه و بزاره چيست؟ فرمود: امام زمان، حكومت را به دست ميگيرد، به گونهاي كه كسي هر چه خواهد، بگويد و از هر چيزي نهراسد». [109] شعراني ميگويد: «هنگامي كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به مغرب زمين ميرسد، بخشي از مردم به سوي او رفته، ميگويند: اي ولي الله و حجت خدا! جزيره اندلس را ياري كن كه خود و مردمش هلاك شده اند». [110] امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «در آن روز هر كسي از فرزندان علي عليه السلام كه در مدينه باشد، به مكه ميگريزد تا در آنجا به صاحب اين امر ملحق گردد و صاحب اين امر رهسپار عراق شده و لشكري را به مدينه گسيل ميدارد تا مردم آن سامان در امنيت به سر برند و مردم دوباره به مدينه برگردند». [111]
رهبري بي بديل در انقلاب بينظير
در شكلگيري وحدت گروههاي مبارزه و پذيرش آن از سوي بخش چشمگيري از جمعيت جهان، عوامل مختلفي نقش دارد كه مهمترين آن، مديريت واحد و رهبري بيبديل قيام است. همه نيروهاي انقلابي و جهادگر، تحت فرماندهي و رهبري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و اطاعت و فرمانبري كامل او قرار دارند و از مناطق مختلف جهان به صفوف مبارزان و ياران حضرت ميپيوندند. رمز اين كنش جمعي (وحدت و انسجام) و پيروزي انقلاب جهاني، در راهبري پيامبرگونه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و همراهي صالحان و مستضعفان و نيروهاي انقلابي زبده با اين نهضت نهفته است. اين امر چنان بديهي و روشن است كه حتّي حضرت عيسي عليه السلام نيز تحت رهبري آن حضرت قرار ميگيرد: «... اميرشان مهدي عليه السلام است، [به عيسي عليه السلام] ميفرمايد: نزديكاي و باما نماز بگزار! اما عيسي ميگويد: هان كه برخي از شما بر برخي ديگر... فرمان روا و امير ميباشيد [پس پشت سر امام نماز ميخواند]». [112] در واقع هيچ كدام از اين جنبشهاي انقلابي، انفرادي عمل نميكنند؛ بلكه جمع منسجم و متحدي به وجود ميآورند كه در هر جنگي پيروز ميشوند و در هر كاري موفقّ ميگردند. امام رضا عليه السلام ميفرمايد: «به خدا قسم! وقتي قائم ما قيام كند، خداوند همه شيعيان ما را از تمام مناطق به دور او جمع خواهد كرد». [113] حضرت باقر عليه السلام ميفرمايد: «گويا قائم را ميبينم كه سربازانش را به سراسر جهان گسيل ميدارد». [114] و نيز «مهدي عليه السلام، ياران خود را براي گرفتن بيعت، به سراسر جهان ميفرستد و ستم و ستمگران را نابود ميكند و شهرهاي گشوده شده، براي او تثبيت ميگردد و خداوند به دست مباركش، قسطنطنيه را ميگشايد». [115]
عوامل و نشانههاي ديگر انسجام و وحدت گروهي انقلابيان عبارت است از:
1. همدلي و همفكري نيروهاي انقلابي و هم سو و هم سنخ بودن آنان با اهداف و آرمانهاي قيام؛
2. بسيج كامل نيروهاي انقلابي و قرار گرفتن آنها در صف واحد؛
3. سازمان يافتگي و برنامه ريزي شده بودن قيام و نظم و ترتيب كامل در پيش بردن امور؛
4. استفاده بهينه از نيروهاي انساني و امكانات مادي (تسليحات و تجهيزات كامل نظامي)؛
5. بهره گيري از فرصتها (اصل غافلگيري) و سرعت در فراگيري و گسترش انقلاب؛
6. شكوه و توان بينظير نيروهاي انقلابي و افتادن رعب و ترس در دل دشمنان در سايه وحدت و كنش جمعي آنان؛
7. جلوگيري از حضور گروههاي نفاق و نفوذ آنان در صف انقلابيون.
پنجم. نتيجه انقلاب
با وحدت و انسجامي كه در صفوف انقلابيون به وجود ميآيد (بسيج منابع و كنش جمعي)، دستاوردهاي بيشتري به دست ميآيد؛ در نتيجه اهداف به سرعت قابل دسترسي ميشود. انقلاب، با هدف ايجاد تغيير در جامعه، به وجود ميآيد و صالحان و شايستگان جانشين مجموعة قبلي ميشوند. روشن شد كه هر قدر وضعيت انقلابي گستردهتر باشد، نتيجه انقلاب (انتقال قدرت) نيز گستردهتر خواهد بود. از آنجايي كه انقلاب مهدوي، فراگير و جهان شمول است و بسيج منابع نيز به صورت گسترده از نيروهاي انقلابي صورت ميگيرد، انتقال قدرت نيز فراگير بوده و شامل همه نظامهاي سياسي حاكم بر جهان ميشود. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در مرحله آغازين پيروزي، همه حكّام جور و ستم را بركنار ميكند و صالحان حق طلب و عدالت گستر را به جاي آنها منصوب مينمايد: «... ليعزلَنَّ عنكم امراء الجور وليطهرنَّ الارض من كلّ غاش»؛ [116]«... حكمرانان ستم پيشه را عزل ميكند و زمين را از هر انسان نيرنگ باز و فريبكار پاك ميسازد». امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «هنگامي كه امام قائم قيام ميكند، دولت باطل بر چيده ميشود (اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل)»[117] و «همانا نابودي پادشاهان ستمگر و ظالم به دست قائم ما است (ان زوال ملك الجبابرة و الظلمة علي يد القائم منّا)». [118] به اين ترتيب همه شهرها و كشورهاي جهان را يك به يك از دست حكام فسادگر و ظالم خارج ميكند و انقلاب جهاني خود را به همه جاي عالم گسترش ميدهد. اين خيزش و جنبشي است كه حق طلبان و مستضعفان عالم را در خود جاي ميدهد و در نتيجه اتحاد فراگير و كنش جمعي و همگاني، به پيروزي ميرسد. آنچه در اين قيام نمود بيشتري دارد، شمول نجات بخشي و حقگستري آن، به همه طبقات و گروههاي جامعه و به تمامي كشورها و مناطق عالم است. اين نشانگر گسترده بودن وضعيت انقلابي و در نتيجه حتمي بودن انتقال قدرت است.
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «قائم سه پرچم را براي [عمليات در] سه نقطه آماده ميكند: پرچمي را به قسطنطنيه گسيل ميدارد و خداوند آنجا را براي او ميگشايد. پرچم ديگري را براي چين ميفرستد و آنجا نيز به دست حضرت گشوده ميگردد و پرچم سوم را به كوههاي ديلم ميفرستد و آنجا نيز به تصرف نيروهايش در ميآيد». [119] ازامام علي عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «مهدي ميرود تا در بيت المقدس فرود آيد، خزائن را نزد او ميآورند. عرب و غير عرب و جنگافروزان و روميان (غربيان) و ديگران، جملگي به اطاعت وي در ميآيند». [120]
«... سفياني بيعت خود را از امام عليه السلام باز پس ميگيرد... آنگاه لشگريان خود را براي مبارزه با آن حضرت بسيج ميكند. امام عليه السلام وي را شكست داده و خداوند روميان (غربي ها) را نيز به دست آن بزرگوار شكست خواهد داد». [121] امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «... خداوند به دست او سرزمينهاي روم، چين، ترك، ديلم، سند، هند، كابل، شام و خزر را ميگشايد». [122]
از نتايج درخشان انقلاب مهدوي، به وجود آمدن وحدت و انسجام پايداردر جهان است. در روايتي درباره امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است: «هو الذي يجمع الكلم و يتّم النعم»[123]؛ «او كسي است كه وحدت كلمه را ايجاد ميكند و نعمت را كامل ميسازد». بر اساس اين روايت كنش جمعي كه در طول انقلاب به وجود آمده و باعث پيروزي آن شده است، بعد از انقلاب نيز وجود داشته و همه انسانها از تفرقه، جدايي، اختلاف و چندگانگي به دور خواهند بود. اين همدلي و اتحاد كم نظير در همه امور- حتي در اعتقادات و باورها- نيز به وجود خواهد آمد: «فوالله ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف...»[124]، «به خدا قسم! در آن روز اختلافات ميان ملّتها و دينها رفع ميشود...» و «لذهبت الشحناء من قلوب العباد و اصطلحت السباع و البهائم»؛ [125] «كينهها و دشمني از قلوب بندگان ميرود و درندگان و چهارپايان در صلح [با هم] زندگي ميكنند». در روايت ديگري آمده است: «... خداي بزرگ [به دست مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف] حقّ و عدالت را در آباديها آشكار ميسازد و حال عموم مردم را بهبود ميبخشد. وحدت كلمه را پديد ميآورد و بين قلبهاي گوناگون، الفت ايجاد ميكند (يجمع الله الكلمه و يؤلّف بين قلوب مختلفة)». [126]
در نتيجه اين اتحاد و انسجام، جنگ و ستيزه جوييها به پايان ميرسد و همه برادر وار و دوستانه با هم زندگي ميكنند: «روزها به پايان نميرسد تا اينكه مردي از قريش، در بيت المقدس فرود ميآيد... و جنگها نيز به پايان ميرسد». [127] از امام علي عليه السلام نيز نقل شده است: «... و جنگها به پايان ميرسد و...». [128]
پی نوشتها
[1]. نظريه ماركس.
[2]. نظريه عمل گرايان.
[3]. نظريه كورن هاوزر.
[4]. نظريه پيتريم سوروكين.
[5]. ر. ك: رهيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي، ص 241و242.
[6]. محمد باقر حشمت زاده، چارچوبي براي تحليل شناخت انقلاب اسلامي در ايران، ص33.
[7]. تعريف از آنتوني گيدنز.
[8]. ر. ك: مصطفي ملكوتيان، نظريههاي انقلاب، ص 160و161.
[9]. ساموئل هانتينگتون، سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، ص 358.
[10]. ر. ك: انديشههاي سياسي در قرن بيستم، ص 171و172.
[11]. ر. ك: الف. تيلي، چارلز، از بسيج تا انقلاب، ترجمه علي رشدي زاده،
ب. نش، كيت، جامعه شناسي سياسي، ترجمه دلفروز،
ج. حميرا مشير زاده، در آمدي نظري بر جنبشهاي اجتماعي.
[12]. آل عمران (3): 103.
[13]. همان: 105.
[14]. انبياء (21): 92.
[15]. اصول كافي، ج1، ص 43.
[16]. نهج البلاغه، خطبه1، 12.
[17]. كنزالعمال، ح 1031.
[18]. همان، ح 20241.
[19]. الغيبه نعماني، ص 307.
[20]. طوسي، كتاب الغيبه، ص 274؛ بحارالانوار، ج52، ص 467.
[21]. بحار الانوار، ج53، ص 274؛ بشارة الاسلام، ص 59.
[22]. الغيبه نعماني، ص 149؛ بحارالانوار، ج52، ص 237.
[23]. كمال الدين، ج2، ص673؛ بحارالانوار، ج52، ص327.
[24]. چشم اندازي به حكومت جهاني حضرت مهدي، ص 65.
[25]. منتخب الاثر، ص578، ج. 2
[26]. امالي طوسي، ص91.
[27]. يوم الخلاص، ج2، ص 1026.
[28]. الغيبة نعماني، ص135.
[29]. الزام الناصب، ص 188.
[30]. بشارة الاسلام، ص 102.
[31]. الملاحم و الفتن، ص 53.
[32] يوم الخلاص، ج2، ص1036.
[33]. بحار الانوار، ج52، ص213.
[34]. الملاحم و الفتن، ص 112.
[35]. بشارة الاسلام، ص5 و 13.
[36]. بحارالانوار، ج52، ص213.
[37]. يوم الخلاص، ص 224.
[38]. الزام الناصب، ص 230.
[39]. بحار الانوار، ج51، ص87؛ منتخب الاثر، ص 611.
[40]. بشارة الاسلام، ص220.
[41]. همان، ص 9.
[42]. بحارالانوار، ج52، ص308.
[43]. نهج البلاغه، خطبه، 15.
[44]. بحارالانوار، ج52،. ص 308.
[45]. همان، ص337، ج64.
[46]. انبياء (2): 105.
[47]. تفسير قمي، ج2، ص77.
[48]. بحارالانوار، ج52، ص 386.
[49]. همان، ص 35.
[50]. همان، ص 308.
[51]. امالي طوسي، ص 352، ج 726.
[52]. ينابيع، ص642.
[53]. قصص، (28): 5.
[54]. بحارالانوار، ج51، ص63.
[55]. ر. ك: چشم به راه مهدي، ص369 و 370.
[56]. ر. ك: كمال الدين، ص 356.
[57]. بحارالانوار، ج52، ص356.
[58]. همان، ج51، ص 493.
[59]. همان، ج51، ص308.
[60]. الغيبه نعماني، ص320، ح9.
[61]. اثبات الهداة، ج3، ص524.
[62]. الغيبه نعماني، ص312، ح2.
[63]. الملاحم و الفتن، ص148.
[64]. ر. ك: بحارالانوار، ج52، ص34.
[65]. عقد الدرر، ص65.
[66]. احقاق الحق، ج13، ص324.
[67]. عقدالدرر، ص167.
[68]. كمال الدين، ج2، ص 672؛ اثبات الهداة، ج3، ص494، ح247.
[69].. بحارالانوار، ج52، ص310.
[70]. الغيبة نعماني، ص312، باب2، ح8؛ بحارالانوار، ج52، ص369.
[71]. الفصول المهمه، بخش12؛ بحارالانوار، ج52، ص 334.
[72]. ر. ك: بحارالانوار، ج52، ص317.
[73]. ر. ك: حضرت مهدي فروغ تابان ولايت، ص 174.
[74]. كمال الدين، ج1، ص331.
[75]. اثبات الهداة، ج3، ص456، ح549.
[76]. همان، ص29، ص234.
[77]. معجم احاديت الامام مهدي4، ج1، ص 408.
[78]. اثبات الهداة، ج3، ص584، ج788.
[79]. عقد الدرر، ص143.
[80]. اثبات الهداة، ج3، ص524، ح415.
[81]. همان، ج3، ص578؛ بشارة الاسلام، ص190.
[82]. روضة الواعظين، ج2، ص266.
[83]. الغيبه نعماني، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص233.
[84]. اثبات الهداة، ج3، ص 575؛ دلايل الامامه، ص 359.
[85]. كشف الغمة، ج3، ص 267؛ منتخب الاثر، ص 304
[86]. يوم الخلاص، ج2، ص1037.
[87]. الزام الناصب، ص 258؛ يوم الخلاص، ج2، ص 1045.
[88]. عقدالدرر، ص129؛ الحاوي للفتاوي، ج2، ص69.
[89]. الزام الناصب، ص 188؛ يوم الخلاص، ج2، ص 1065.
[90]. الغيبه نعماني، ص 187.
[91]. بشارة الاسلام، ص174. و نيز ر. ك: عقدالدرر، ص126؛ فتن ابن حماد، ص84.
[92]. الغيبه نعماني، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232.
[93]. بشارة الاسلام، ص 100.
[94]. ر. ك: همان، ص 121.
[95]. ر. ك: نشانههاي ظهور (پيرامون علائم حتميه ظهور حضرت حجت)، ص 129؛ شش ماه پاياني، ص90.
[96]. كافي، ج8 و ص 189، ح285.
[97]. طوسي، كتاب الغببة، ص74؛ بحارالانوار، ج52، ص334، ح64.
[98]. منتخب الاثر، ص597، ح1؛ بحارالانوار، ج52، ص 347.
[99]. طوسي، كتاب الغيبه، ص476؛ بحارالانوار، ج52، ص 343.
[100]. مفيد، اختصاص، ص 208؛ بحارالانوار، ج52، ص 34.
[101]. ر. ك: رحيم كارگر، آينده جهان، ص280-278.
[102]. اثبات الهداة، ج3، ص 564، ح644.
[103]. همان، ص 582، ح771.
[104]. همان، ص583، ح779.
[105]. كمال الدين، ج2، ص673.
[106]. اثبات الهداة، ج3، ص544، ح53؛ بحارالانوار، ج52، ص 363.
[107]. تفسير عياشي، ج1، ص183؛ اثبات الهداة، ج3، ص549.
[108]. معجم احاديت الامام المهدي، ج1، ص274.
[109]. نسخه خطي ابن حماد، ص96 (به نقل از: عصر ظهور، ص336).
[110]. احقاق الحق، ج13، ص260.
[111]. كافي، ج8، ص 224.
[112]. اثبات الهداة، ج3، ص597؛ كشف الغمة، ج2، ص475،
[113]. اثبات الهداة، ج3، ص524، ح415.
[114]. ارشاد مفيد، ص341؛ بحارالانوار، ج52، ص337.
[115]. ابن طاووس، ملاحم، ص64.
[116]. بحار الانوار، ج51، ص120.
[117]. منتخب الاثر، ص587، ح403.
[118]. كمال الدين، ج2، ص354، ح51.
[119]. اثبات الهداة، ج3، ص585.
[120]. نسخه خطي ابن حماد، ص96 (به نقل از: عصر ظهور، ص336).
[121]. همان، ص97.
[122]. الغيبه نعماني، ص108؛ بحارالانوار، ج52، ص348.
[123]. يوم الخلاص، ج2، ص663.
[124]. بحارالانوار، ج53، ص2.
[125]. همان، ج52، ص316.
[126]. كمال الدين، ج2، ص646، ح7.
[127]. عقد الدرر، ص166.
[128]. احقاق الحق، ج13، ص 204نويسنده: رحيم - كارگر.